. الگوهای تفکر
محققین زیادی درزمینۀ تفکر تحقیق و مطالعه نمودهاند که در اینجا دو نوع الگوی سبکهای تفکر هریسون و برامسون و سبکهای تفکر استرنبرگ آورده شده است:
۲- ۵- ۱٫ الگوی سبکهای تفکر هریسون و برامسون
هریسون و برامسون (۲۰۰۲) سبکهای تفکر را در پنج گروه دستهبندی کردهاند: ۱٫ ترکیبی[۱] ۲٫ ایده آلیسم[۲] ۳٫ پراگماتیسم[۳] ۴٫ آنالیسم[۴] ۵٫ رئالیسم[۵]. البته این بدان معنی نیست که هر شخص فقط دریکی از این گروهها قرار میگیرد. هر شخص مستقل فکر میکند، اما این پنج سبک ترجیحات او را نشان میدهد، افراد با سبک ویژهی خودشان دربارهی چیزهایی که انجام میدهند فکر میکنند. هر سبک شامل یک مجموعه راهبردهایی است که با توجه به موقعیت، به کار گرفته میشوند. اکثر مردم در یک موقعیت یک خطمشی را به کار میگیرند اما درصد کمی از افراد بهطور همزمان از سبکهای ترکیبی و خطمشیهای دیگر استفاده میکنند. هریسون و برامسون با استفاده از آزمون INQ افراد را در این ۵ سبک طبقهبندی کردهاند:
افراد دارای این سبک مستعد و آماده چالش و بحث کردن میباشند. آنها از بحث کردن لذت میبرند. هریسون و برامسون هنگامیکه از یک سبک ترکیبی صحبت میکنند آن را بهصورت دیالکتیک عنوان مینمایند. در این سبک افراد در برخورد با وقایع جاری، آنچه در ذهنشان وجود دارد و آن را قبول دارند، تز مینامند و آنچه را که بهتازگی با آن برخوردهاند و بهراحتی نمیتوان آن را قبول کرد، آنتیتز مینامند که از برخورد آنها سنتز یا ترکیب حاصل میشود. یک شخص دارای سبک ترکیبی یا سنتز بین بحثهای ذهنی و شناختی ارزشگذاری میکند و عقاید جدید را شکل میدهد. این گروه تفکر را دوست دارند و معتقدند که اولین قدم خلاقیت، بحث آزاد است (هریسون و برامسون، ۲۰۰۲).
ایده آلیست ها در نقطه مقابل افراد ترکیبی هستند. آنها از تعارض پرهیز میکنند و سعی در سازگاری دارند. یکی از خطمشیهای آنها تمرکز بر کل است. آنها میل دارند که طراحان بزرگی باشند و اعتقاددارند که دنیا میتواند بهتر از این باشد. ایده آلیست ها درباره آینده و طرحها بیشتر فکر میکنند، انساندوست و باعاطفه هستند و همچنین شنوندگان خوبی هستند. آنها در جمعآوری اطلاعات نیز عملکرد خوبی دارند و در موضع یک مدیر همیشه به دنبال روش و موقعیت ایده آل میباشند (هریسون و برامسون، ۲۰۰۲).
آنها اغلب خوشطبع هستند و با نظرات دیگران سریع موافقت میکنند. برخلاف ایده آلیست ها در مقابل تعارضها کمرو نیستند، اما رغبت چندانی به آن ندارند، ولی تعارض را مفید میدانند. آنها بارش مغزی و تجربه را برای خلاقیت مفید میدانند. افراد این سبک نسبت به سایر سبکها دارای خلاقیت و نوآوری بیشتری هستند. در پروژهها از برنامههای کوتاهمدت استفاده میکنند، زیرا معتقدند که پروژههای بزرگ هم باید قدمبهقدم جلو برود. بزرگترین مزیت آنها قوهی خلاقیت و توانایی برای سازگاری با تغییرات است ولی اشکال آنان در این است که کارها را بدون برنامه و جهتگیری انجام میدهند (هریسون و برامسون، ۲۰۰۲).
افراد خونسرد، ساعی و مشتاق در درس با اشکالاتی در خواندن، آنها به چیزها بهصورت منطقی نگاه میکنند و اطلاعات و حقایق را در مرکز قرار میدهند. آنها معتقدند که تنها یکراه صحیح برای انجام دادن کارها وجود دارد. بدون عاطفه، نظم گرا، بدون هیچ احساس شوخی و برای تصمیمگیری حتماً باید مقدار زیادی اطلاعات جمعآوری کنند. یکی از خطمشیهای مهم آنها محافظهکاری است. در برخورد با مشکلات آن را به اجزای تشکیلدهنده تجزیه میکنند. آنها کارهایی را که باید انجام دهند، یادداشت میکنند و از آنها در زمان مناسب استفاده میکنند (هریسون و برامسون، ۲۰۰۲).
قوی و باشخصیت، رک گو، لزوماً مهاجم نیستند. خطمشی اصلی آنها کشفیات تجربی است. با اتکا به حواس خود دنیا را میشناسند. آنها دوست دارند که تصویر روشن از هدفی که میخواهند به آن برسند، داشته باشند و مشکلات پیچیده را به اجزای سادهتر تقسیم کنند. هریسون و برامسون (۱۹۹۷) در تحقیقات خود به این نکته اشارهکردهاند که بیشتر افراد رئالیست، مادرها و پرستارها بودهاند. آنها افرادی با عقاید محکم هستند، در برابر ابهام تحمل کمی دارند و حقایق صریح را ترجیح میدهند و خطمشی آنها اهداف کوتاهمدت و روشن است. البته افراد یک سبک تفکر ندارند، بعضی یک سبک تفکر را ترجیح میدهند و بعضی دو سبک تفکر را. از ترکیب پنج سبک ذکرشده سبکهای متفاوتی به وجود میآید مانند ایده آلیست- آنالیست و یا پراگماتیست-رئالیست و غیره. یکی از فواید دانستن سبکهای تفکر استفاده از آنها برای متقاعد کردن افراد و آماده کردن آنها برای پذیرش عقاید دیگران است. با شناخت سبک تفکر افراد در هنگام بحث و ارائه دلیل، میتوان از راه موردقبول آنها وارد شد. رئالیستها به حقایق، آنالیست ها به دادن اطلاعات وسیع، ایده آلیست ها به بیان اهداف بالا و از پیش تعیینشده و پراگماتیست ها به بیان کردن سود حاصله از طرح در کوتاهمدت اهمیت میدهند، تحت تأثیر دیگران قرار میگیرند، اما افراد با سبک ترکیبی (سنتزی) را سخت میتوان متقاعد کرد، حتی گاهی اوقات غیرممکن است، زیرا آنها همیشه به دنبال دلیل دیگری میگردند. بهطورکلی آگاهی از سبک تفکر و شناخت افراد میتواند به فهمیدن این موضوع کمک کند که آنها به دنبال چه هستند (هریسون و برامسون ۲۰۰۲).
۲- ۵- ۲٫ الگوی سبک تفکر استرنبرگ
۲- ۵- ۲- ۱٫ ضرورت نظریه خودگردانی ذهنی
نظریه خودگردانی ذهنی استرنبرگ بر این اصل مبتنی است که نوع و شکل حکومتی که ما در جهان داریم، تصادفی نیست، بلکه بازتاب بیرونی افکاری است که در اذهان مردم وجود دارد. آنها راهکارهایی را جهت سازماندهی افکار ارائه میدهند؛ بنابراین، همه حکومتها آیینه اذهان ما هستند. موازنههایی بین سازمان فرد و ساختار جامعه وجود دارد. همانطور که جامعه نیاز به اداره کردن دارد، ما نیز باید خودمان را اداره کنیم. ما باید مانند حکومت بر اساس اولویتها تصمیمگیری کنیم و منابعی را بدان اختصاص دهیم و نسبت به تغییرات جهان پاسخگو باشیم (استرنبرگ، ۱۹۹۷). از میان نظریههای مختلف سبکهای عقلانی، نظریه خودگردانی ذهنی استرنبرگ (۱۹۹۷) موجب تحقیقات زیادی در زمینههای علمی و فرهنگی شده است. هیگینز و ژانگ در تئوری خودگردانی ذهنی استرنبرگ عنوان میکند، همانطور که راههای بیشماری برای اداره کردن جامعه وجود دارد، مردم نیز راههای متفاوتی برای استفاده از تواناییهایشان دارند. بر اساس این نظریه ۱۳ سبک تفکر وجود دارد که میتوان آنها را در ۵ بعد تقسیم کرد. کارکردها، شکلها، سطوح، حوزهها و گرایشها. (هیگینز[۶] و ژانگ، ۲۰۰۹)
۲- ۵- ۲- ۲٫ ابعاد خودگردانی ذهنی
درمجموع، حکومتها دارای سه نوع کارکرد[۷] هستند؛ قانون گذارانه، اجرایی و قضایی.
۱- سبک تفکر قانون گذارانه: افرادی که دارای سبک تفکر قانون گذارانه هستند، مایلاند کارها را به شیوهای که ترجیح میدهند انجام دهند و خود تصمیم بگیرند که چهکاری را انجام دهند و چگونه آن را به انجام برسانند. افراد قانونگذار دوست دارند، قوانین را خود وضع کنند و به مسائلی بپردازند که قبلاً طرحریزی و سازماندهی نشده باشد. آنها ابداع کردن، تدوین کردن و برنامهریزی کارها را دوست دارند. بهطورکلی، این افراد مایلاند که قوانین را خودشان ایجاد کنند. افراد قانونگذار از اینکه کارها را به طریقی که خودشان مایلاند و تصمیم میگیرند انجام میدهند لذت میبرند. آنها ترجیح میدهند به مسائلی بپردازند که ساختاری نباشند و مهمتر اینکه خودشان توانایی ایجاد ساختار برای مسائل خود را دارند. این افراد تمایل دارند به فعالیتهایی مانند ارائه مقالات بدیع، طراحی پروژههای نوین، ایجاد برنامههای آموزشی و شغلی پیشرفته و اختراع چیزهای نو بپردازند. نوع مشاغلی که این افراد ترجیح میدهند و به آنان فرصت میدهد تا قانونگذار بودن خود را بهتر به نمایش بگذارند، مشاغلی از قبیل نویسندگی خلاق، دانشمندی، هنرپیشگی، مجسمهسازی، اختراع، سهامداری، سیاستگذاری، معماری، طراحی پروژهها و برنامهریزی فعالیتهای جدید آموزشی است. آنها قانونگذارند و میخواهند که اداره امور بنا به شیوهی خودشان صورت بپذیرد، زیرا افراد قانونگذار نهتنها قادر به خلق ایدههای بدیع هستند، بلکه به آن مبحث علاقه بیشتری دارند (هیگینز و ژانگ، ۲۰۰۹). در محیط مدارس اغلب سبک تفکر قانون گذارانه موردتوجه قرار نمیگیرد؛ بنابراین شخصی که میخواهد یکرشته علمی را دنبال کند مجبور است نمودارها، فرمولها و وقایع را حفظ نماید، درحالیکه دانشمندان هرگز چیزی را حفظ نمیکنند (توانگر مرودستی، ۱۳۸۳)
۲- سبک تفکر اجرایی: افراد با سبک تفکر اجرایی مایلاند از مقررات پیروی کنند و کارهایی را به عهده بگیرند که از قبل طرحریزی و سازماندهی شده است. آنها مایلاند نقش خود را بهجای خلق ساختارهای نو، در درون ساختارهای موجود ایجاد نمایند. اساساً افراد سبک اجرایی، تکمیلکننده هستند؛ آنها بهطورکلی تمایل زیادی به دریافت راهنمایی برای انجام آنچه که قرار است انجام بدهند و چگونگی انجام آن دارند. این افراد مایلاند از قوانین پیروی کنند و اغلب انواع تشریفات اداری را که افراد قانونگذار از آن گریزاناند بهراحتی تحمل کنند. افراد سبک اجرایی گرایش به مشاغلی و فعالیتهایی دارند که کاملاً با آنچه که افراد قانونگذار جذب آنها میشوند متفاوتاند. ازجمله فعالیتهای موردعلاقه آنان میتوان به حل مسائل ریاضی، بهکارگیری ضوابط موجود در حل مسائل، سخنرانی و تدریس بر اساس نظر دیگران و پافشاری بر اجرای مقررات، اشاره کرد. بعضی از مشاغل مناسب برای افراد اجرایی عبارتاند از: وکالت، نیروی انتظامی، اجرای طرحهای از پیش تعیینشده، تبعیت از طرحهای متفاوت و مشاوره مدیریتی. این سبک در محیط آموزشی و بسیاری از حرفههای دیگر مورد استقبال قرار میگیرد، زیرا افراد مجری آنچه را که به آنها گفته میشود، انجام میدهند و غالباً انجام کار با خوشرویی همراه است. آنها دستورات و فرامین را دنبال میکنند و خود بر اساس شیوهای که سازمان آنها را ارزیابی میکند، مورد ارزیابی قرار میدهند (استرنبرگ، ۱۹۹۷)
۳- سبک تفکر قضایی: افرادی که دارای سبک تفکر قضایی هستند، مایلاند قوانین و برنامهها را ارزیابی کنند. آنها اموری را ترجیح میدهند که در آن عقاید و امور موجود تحلیل و ارزیابی شود. آنها مایلاند هم ساختار و هم محتوا را مورد قضاوت و ارزیابی قرار بدهند. بعضی از فعالیتهایی را که افراد قضاوت گر ترجیح میدهند عبارتاند از: نوشتن مقالات انتقادآمیز، نقدنویسی، اظهارنظر و عقیده، قضاوت درباره افراد و ارزیابی کارهایشان و ارزیابی برنامهها است. بهعنوانمثال، یک نقد ادبی بهاحتمالزیاد نوشته یک فرد قضایی است درحالیکه خود نوشته احتمالاً کار یک فرد قانونگذار است. بعضی از حرفههایی که میتواند مشخصاً مناسب افراد قضاوت گر باشد عبارتاند از: قضاوت، نقدنویسی، ارزیابی برنامهها، بازرسی، مسئول پذیرش داوطلبان، تدوینکننده قراردادها یا تسهیلات، تجزیهوتحلیل سیستم آموزشی و مشاوره (استرنبرگ، ۱۹۹۷). ازجمله کارهایی که اینگونه افراد دوست دارند انجام دهند عبارت است از: نوشتن مقالههای انتقادی، اظهارنظر دربارهی امور، داوری کردن در مورد مردم و کارهای آنان و ارزشیابی از برنامهها و پروژهها (سیف، ۱۳۸۷)
[۱]– Synthesis
[۲]– Idealism
[۳]– Pragmatism
[۴]– Analysis
[۵]– Realism
[۶]– Higgins
[۷]– Functionality
متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید: