تئوریهای حاکمیت شرکتی
تعریفهای نظام حاکمیت شرکتی همگی هدف مشترکی را دنبال میکنند وآن عبارت است از کنترل برمدیریت درانجام وظایف محول شده وحفظ منافع ذینفعان. این دیدگاهها درمجموع، منجر به ارائهی سه نظریه برای نظام حاکمیت شرکتی شده است که عبارتنداز:
۲-۳-۱-۱)نظریهی نمایندگی
باتوجه به اینکه منافع مدیران وسهامداران، همسو و همجهت نیستند وافزایش منافع یک گروه،کاهش منافع گروه دیگررا به دنبال دارد،نظریهی نمایندگی برای کمینه کردن این شکاف پیشنهاد شده است. درشرکتهای بزرگ که مستقیماً به وسیلهی مدیران و به طورغیرمستقیم به کمک سرمایهگذاران کنترل میشوند،مدیران در مورد منافع کوتاهمدت، تحت فشارند که ممکن است این موضوع به نفع سایر سهامداران نباشد. در این شرایط،مدیران به دستیابی به عایدیهای متفرقه، تشویق میشوند که باز هم به کاهش ارزش منافع و رفاه سهامداران میانجامد. این مشکل احتمالی نمایندگان، کنترل مدیریت شرکتها به وسیلهی سهامداران را اجتنابناپذیر مینماید.
۲-۳-۱-۲)نظریهی هزینهی معاملات
این نظریه براین اساس استوار است که شرکتها آنقدر بزرگ شدهاند که در تخصیص منابع جانشین بازار شوند. در واقع شرکتها آنقدر گسترده و پیچیدهاند که با توجه به نوسانهای قیمت در بازار، تولید را هدایت و بازار معاملات را متعادل میکنند. در درون شرکتها، برخی از معاملات حذف میشوند و مدیران شرکت، تولید را با معاملاتی که خود ترجیح میدهند، هماهنگ میکنند.
نظریهی هزینهی معاملات فرض میکند که افراد اغلب فرصتطلب هستند، در صورتی که نظریهی نمایندگی خطر اخلاقی و هزینههای نمایندگی را مورد بحث قرار میدهد. نظریهی نمایندگی فرض میکند که مدیران به دنبال عایدیهای متفرقه هستند، در صورتی که در نظریهی هزینهی معاملات، مدیران، معاملات خود را به صورت فرصتطلبانه ترتیب میدهند. تفاوت دیگر این است که واحد بررسی و تحلیل در نظریهی نمایندگی، فردی است، در صورتی که در نظریهی هزینهی معاملات، واحد
متن فوق بخش هایی از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل با فرمت ورد می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید: